در روزگار قدیم اورده اند که در شهری میمون های بسیار زیادی یافت می شد...
در این میان تاجری به مردم گفت هر کس برای من میمونی بیاورد من میمون را به قیمت 10 دلار از او خریداری می کنم.!
مردم که دیدند در اطرافشان میمون زیاد یافت می شود تصمیم گرفتند که میمون ها را جمع اوری کرده و برای فروش نزد تاجر ببرند.
این کار ادامه داشت تا جایی که دیگر میمون کمتر پیدا می شد...
در این زمان تاجر به مردم گفت: هر کس بتواند میمونی پیدا کند من به قیمت 20 دلار از او خریداری خواهم کرد.
مردم هم به این کار ادامه دادند تا اینکه قیمت میمون ها به 25 دلار رسید...
روزی تاجر خواست به یک سفر برود, او که می دانست دیگر میمونی باقی نمانده تا مردم به او بفروشند به انها گفت:
هر کس میمونی برای فروش بیاورد من به قیمت 50 دلار از او خریداری می کنم و می تواند میمون ها را به شاگردم تحویل دهد..
تاجر به مسافرت رفت, شاگرد او که دید مردم میمونی برای فروش پیدا نمی کنند به انها گفت:
من میمون ها را به قیمت 35 دلار به شما می فروشم و شما پس از بازگشت تاجر می توانید میمون ها را به قیمت 50دلار به او بفروشید...!
مردم که دیگر وسوسه شده بودند تمام پول های خود را جمع اوری نمودند و به امید اینکه بتوانند سود بیشتری کسب کنند میمون ها را به قیمت 35 دلار از او خریدند...
از ان زمان به بعد دیگر کسی تاجر وشاگردش را ندید.!!!